کارین نازنینم 7 ماهگیت مبارک

دختر نازنینم فرشته کوچولو من 7 ماهگیت مبارک عشقم عزیزم هرروز که میگذره بیشتر دوست دارم.نقس من مامان ماه قبل وقت نکرد واست چیزی بزاره ببخشید دختر عزیزم یه ماه خیلی شلوغ داشتیم از همه بدتر این بود که چندروزی بابایی احساس تنگی نفس داشت و همش با خاله لیلا و باباجون میرفت دکتر تا اینکه یه روز که با هم رفتیم تست ورزش بابایی حالش بد شد یهو افتاد روزمین و از حال رفت نمیدونی مامان چقد ترسید چقد گریه کرد عزیم بابایی بیمارستان بستری شد و مامانم فقط گریه میکرد آخه مامان عاشق شما دوتاست شما همه چیه منین بدون شما مامان نمیتونه نفس بکشه.خلاصه دوروز دستگاه به بابا وصل بود و بعدشم با تشخیص دکترا مرخص شد اما دکتر رفتنا تموم نشد وچند دفعه دیگه هم مجبور شدیم دختر نازنینمو بزاریم پیش خاله جونو مامانجون و باباجون و خودمون بریم دکتر آخه دختر شیطونه منو یه نفری نمیشه نگه داشت به یه گروه نیاز داریم.ببخشید عشقم که تنهات میزاشتم.نمیدونی چه روزای سختی بودامیدوارم دیگه تکرارنشه.بریم سراغ دختر شیطونم که مامان بابا خیلی وقته میگی دیگه پستونک دوست نداری جاش تا صبح شیر میخوری چهار دستو پا میری فوق العاده کنجکاو هستی عاشق خوردنی و هرچی بهت میدم با اشتها میخوری وهمچنان دیر وزن میگیری بابایی که میاد خونه میری بغلشو میبوسیش صبح که بهت صبح بخیر میگم مامانو میبوسی خلاصه که عاشقتتتتتتم عزیزم. دوست دارم فرشته کوچولو بووووس.عکساتم بعدا میزارم