کارینکارین، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

نی نی جون

تولد کارین

دختر عزیزم امروز18روزه شدی و من الان وقت کردم خاطرات تولدتو بنویسم.مامانی یکشنبه 5مردادصبح رفتم خونه مامانجون واسه احتیاط تمام مدارک پزشکیمم همراهم بود.خلاصه دخترم حال مامان خوب خوب بود تا اینکه آخر شب وقتی میخواستیم بخوابیم احساس کردم خیس شدم ازاونجایی که این اتفاق زیاد واسم پیش اومده بود جدی نگرفتمو گفتم با استراحت خوب میشه خلاصه خوابیدیم صبح که پاشدم دیدم بهتر که نشدم خیلی هم شدیدتر شده.بابا امین گفت بریم دکتر اما من گفتم چیز مهمی نیست بابایی شما برو سر کار من با باباجون میرم سونو ببینم چیز مهمی هست یانه.مامانی شب قبل شام نخورده بودمو صبحم صبحانه نخوردم رفتیم سونو اما همه جا شلوغ بود یهو احساس کردم دلم درد میکنه نمیدونی چقد ترسیدم به بابا...
24 مرداد 1393

تولد ناگهانی

سلام دختر نازنینم مامانی الان دیگه  هستی و میدونم خوبی مامانی امروز هفت روز از دنیا اومدنت میگذره .یه تولد ناگهانی و غیر منتظره بعدا واست توضیح میدم چون الان شما نمیذاری هیچ کاری بکنم.دوست دارم بوس
13 مرداد 1393

انتخاب اسمت عسلکم

سلام بابایی بالاخره تو هفته های آخر با کلی جستجو و وسواس اسمتو انتخاب کردیم .منو مامان نسرین دوتایی باهم . البته مامان نسرین اسم پیدا میکرد من نظر میدادم.خلاسه سرتو بدرد نیارم اسمتو گذاششششتیییم . . . . . . . . . . . . . کارییییییین بله گل قشنگم کارین امیدوارم از اسمت خوشت بیاد فرشته کوچولو.ما که عاشق هم خودت هم اسمت شدیم.
28 تير 1393

هفته36

سلام پرنسس من.سلام فرشته کوچولو خوبی مامانی؟دختر خوشگلم چند روز قبل رفتم دکتر مامانی دکتر گفت کم وزنی کیسه آبمم کمه گفت فقط آب بخورمو استراحت کنم.خیلی نگرانم عزیزم.خیلی استرس دارم.ازت خواهش میکنم سالم و سلامت بیا پیشمون آخه شدی تمام زندگی منو بابایی.ذوست دارم دخترم عاشقتم مامانی.خوب حالا بریم سراغ خبرای خوب عزیزم بالاخره اتاقت آماده شد اونم بعد از کلی تلاش نمیدونی چقد خوشگل شده حالا فقط پرنسس من باید بیادو بره تو اتاقش.کوچولو من چند روز دیگه ام عکسای اتاقتو واست میذارم.دوست دارم مامانی بوووووووووووووس. ...
22 تير 1393

هفته34

سلام دختر قشنگم.فرشته کوچولوی من این روزا سرمون خیلی شلوغه آخه داریم اتاق دختر خوشگلمو مرتب میکنیم.مامانی خاله جون لیلا داره پرده و روتختیتو میدوزه.یه صندوقچه اسباب بازی داریم واست درست میکنیم. نمیدونی اتاقت چقد خوشگل میشه.دیروزم بابایی رفت واست خوشخوابتو خرید تاچند روز دیگه ام تختو کمد پرنسس من آماده میشه از خودم بگم مامانی که دیگه نمیتونم راه برم با اینکه شکمم کوچیکه ولی خیلی احساس فشارو سنگینی میکنمو بیشتر وقتا تو خونه ام.واما شما دختر خوشگلم نمیدونم اون تو داری چه کار میکنی ولی فکر کنم بهت خوش میگذره چون اصلا آروم نمیشی همش داری تکون میخوریو به من ضربه میزنی. خوشحالم که سالمو فعالی.دوست دارم فرشته کوچولو بوووووووووووس. ...
7 تير 1393

هفته 31

سلام فرشته من خوبی دخترم؟مامانی این هفته خیلی سخت گذشت آخه چند روز قبل که از خواب پاشدم دیدم خونریزی دارم نمیدونی چقد ترسیدمو گریه کردم.میدونی که من چقد دوست دارم میترسیدم واست اتفاقی افتاده باشه.زنگ زدم بابایی اومدو با مامانجون رفتیم بیمارستان بعداز کلی بررسی های وحشتناک گفتن چیزی نیستو برای اطمینان برم سونو.خلاصه عصر دوباره با بابایی و مامانجون رفتیم سونو که خداروشکر همه چی خوب بود ولی منو بابایی حسابی ترسیدیم.دختر قشنگم خواهش میکنم چند هفته دیگه ام صبر کن بعد بیا پیشمون.دوست دارم عزیزم.خدایا ازت ممنونم که دخترم سالمه.خدایا ازت ممنونم که منو لایق مادر شدن دونستی.خدایا این حس قشنگو نصیب همه کسایی که آرزوشو دارن بکن.
18 خرداد 1393

هفته سی و تعیین جنسیت

سلام دختر قشنگم.فرشته من چند روز قبل وقت دکتر داشتم بالاخره شما خودتو به ما نشون دادی و دکتر گفت صد درصد دختری هههههههههههههههووووووووووووووراااااااااا منو بابایی هم کلی خوشحال شدیم که اینهمه خریدمون الکی نبوده و از همش میتونی استفاده کنی.عزیزکم امروز تست تحمل گلوکز داشتم 4دفعه ازم خون گرفتن هیچی هم نباید میخوردم خیلی سخت گذشت اما من تحمل کردم فقط الان سرم درد میکنه. الانم منتظر بابا امینم که بیاد و سه تایی باهم بریم بیرون آخه تو خونه حوصلمون سر میره مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟                             دوس...
8 خرداد 1393

سلام دخترم

سلام دختر قشنگم خوبی مامانی؟امروز خیلی احساس خوبی دارم خیلی خوشحالم.فرشته کوچولو من نمیدونی چه احساس قشنگیه وقتی یه نفر تو وجودت رشد کنه چه احساس قشنگیه وقتی یه نفر تو وجودت تکون میخوره چه احساس قشنگیه وقتی تکوناتو حس میکنم وقتی میبینم با تمام وجودت به من ضربه میزنی.عزیزکم الان که دارم اینارو واست مینویسم شما داری محکم به شکمم ضربه میزنی.بعضی وقتا اینقدر تکون میخوری که احساس ضعف میکنم اما بازم عاشق این تکون خوردناتم عاشق این شیطنتتم عاششششق خودتم.خوشحالم از اینکه سالمی از اینکه فعالی مشکلات خودمم اشکال نداره دوماه دیگه همش تموم میشه وقتی بیای تو بغلم همشونو فراموش میکنم همه این دردام تموم میشه.خدایا ازت ممنونم که منو لایق اینهمه احساس قشنگ د...
29 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نی نی جون می باشد